سلام... آخرین حرفی که برام نوشتی این بود:
سلام عزیزم
همچو باران باش.....رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی جبران کن.....
رنج میکشم... آسمان! ببار بر زندگی ام تا سبز باشم...
خوبی؟ چه خبر؟ همچین پیام داده بودی که دلم براتون یه ذره شده که گفتم زودی میای پیشم.. ولی امروز دقیقا 18 روز گذشته و... تازه گفتی میخوای امروز بیای ولی...
هرجایی مواظب خودت باش.. واست زیاد دعا کردم...
هرشب میبینمت
دردها فراموش می شوند ولی همدردها هرگز...
من بودن آنهایی را می خواهم که حتی یادشان زندگی را زیباتر میکند
پس همیشه باش...
خواهش می کنم!!!!
سلام.. خوبی ای ...؟؟؟ خوشحالم کارت نزدیک شده و بهتری... خوشحالم از اینکه دیدمت و چقدر حرف زدیم..
ناراحتم که کنارمی و از هم دوریم.....
م خ ب
ع د... د د همیشه د د
ارزش قطره های باران را گلهای تشنه می دانند و قدر دوستان خوب را دلهای تنگ.....
سلام به به ع د. خوبی؟ چه خبر؟ بابا دیدمت دلم وا شد... خداکنه زودتر کارات حل شه و ... بازم مزاحمت شدیم. میدونم دلت شاید بیشتر تنگ شده بود... اینارو نگم که فکر میکنم دوسم نداری و واسه کارات من و میبینی... ولی دلم میگه هنوز.......
م خ ب
سلام. خوبی؟خیلی وقته میخوام بیام و برای دلم بنویسم ولی... همش حرف من و تو بود. از هردوی ما تعریف میکردند. خوشحال از اینکه اسمم کنار تو بود و ناراحت از اینکه چرا اینگونه؟میگفتند من از خود گذشته ام و تو... میگفتند من برایم بقیه و اسایششان مهمتر از خودم هستند و تو.... میخواستم داد بزنم که نه! من تو را میشناسم و با تو و حرفهایت روزها زندگی کرده ام. هرچه بدی میکنم تا تو خوبتر باشی، نمیشود. انگار با من مسابقه گذاشته ای که من را خوبتر از خودت نشان بدهی...... هر دو ضرب المثل شده ایم... بیا و خوبیهات و نمایان کن تا درکنار هم باشیم. اسممان و خودمان!
سلام... دیگه نباید اینقدر سلام بی جواب برات بنویسم... خوبی؟ گاهی یک (خوبی؟) در عالم غوغا می کند و در جوابش میتوان بزرگترین دروغ ها را گفت: (خوبم!)
مواظب خودت باش که ازت بیخبرم...
دلم از غصه هجر تو کجاها که نرفت/ من به بی تابی عشق تو، به خود می بالم
سلام. سلامی که خیلی وقته منتظر یه جوابه ... سلامی که میخواد شاد و بشّاش باشه و غصه هاش و پشت خودش قایم کنه، ولی نمیتونه...
سلامی با یه عالمه بغض و حرف نگفته! خوبی؟ از حالت خبر میگیرم ولی امیدی ندارم که جواب احوالپرسی هام و بدی! هر وقت میام اینجا منتظر حرفاتم ولی....!
چقدر سخته که یکی واست عزیز باشه ولی نباید عزیزت باشه! چقدر سخته دنبال خبر از کسی باشی که نباید ازش خبر داشته باشی! چقدر سخته منتظر کسی باشی که نباید منتظرش باشی! چقدر سخته منتظر باشی و قرار نباشه واسه این انتظار ،پایانی باشه...
گاهی از جایی که رد میشی ،رد میشم تا شاید اثری ازت ببینم! گاهی از جلو خونه تون رد میشم شاید که ببینمت!ولی.............
بیخیال من! تو خوب باشی برا من بسه! دعام اینه شاد و سرزنده و عاقبت به خیر باشی
مواظب خودت باش. همیشه
سلامممممم. بعد شاید 9 ماه بود که دوباره باهات حرف زدم. گفتی چه عجب! یادی از ما کردی! مگه نمیدونی که هیچ وقت از یادم نمیری؟ دیشب اومدین خونمون. چقدر یاد قدیما افتادم... خوشحالم که خوبی... خداروشکر
سلام... خیلی وقتا میام و آخرین حرفات و میخونم و خاطرات و مرور میکنم... دیدمت. چندروز مونده بود 40 روزش بشه و تو توی یه عالم دیگه ای افتادی... نمیدونم چی شده ولی خیلی خواستم حرف بزنم ولی نشد یا نمیشد!! جو سنگینی بود، انگار دوتامون میترسیدیم عکس العمل طرف مقابل طوری باشه که انتظارش و نداریم... نمیدونم. شاید هرکدوم مون منتظر بودیم اون یکی سر حرف و باز کنه... نزدیکه 10 ماهه که باهات حرف نزدم... شاید هیچوقت نیای اینجا و حرفام و نخونی ولی من با حرفات زندگی میکنم... خیلی واست حرف دارم... خیلییییییییییییی
م خ ب.