سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که دو مرد را نزد او آوردند که از مال خدا دزدى کرده بودند : یکى از آن دو بنده بود از بیت المال مسلمانان ، و دیگرى در ملک مردمان . فرمود : ] امّا آن یکى از مال خداست و حدّى بر او نیست چه مال خدا برخى از مال خدا را خورده ، و امّا دیگرى بر او حدّ جارى است و دست او را برید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :28
کل بازدید :47981
تعداد کل یاداشته ها : 123
04/1/29
12:7 ص

خسته بودی و دلت پر غم بود

همه ی روز و شبت ماتم بود

قطره ای را که به رویت دیدم

گریه ات بود و یا شبنم بود؟

سر دل را به نگاهی گفتی

چشم تو با دل من محرم بود

جسم و روح و همه حرف و فکرت

یک سخن بود و آن «عشقم» بود!!!

راستی عشق که میگفتی کیست؟

آنکه تنها ثمرش ماتم بود؟

خاطرت هست به من میگفتی؟

زنده از وصل تو این قلبم بود؟

پس چرا سست شدی در ره وصل؟

یادم آید قدمت محکم بود

گفتی از من به دلت زخم نشست

به لبم کاش که میمردم بود!

من غمت را نشد از بین برم

احتیاجت به کمی مرهم بود

شاد و خندان و پر امید بمان

این همه غصه که دیدی کم بود؟

کاش این فاصله ها هیچ نبود

 به دعا این همه حرفم بود...

 

اردیبهشت 90


96/4/27::: 7:2 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ باد آورده را باد می برد... امــــا... تو که با پای خودت آمده بودی...


+ هر وقت کم میآورم میگویم اصلا مهم نیست، اما تو که میدانی نبودنت چقدر برایم مهم است!