سلام... خیلی وقتا میام و آخرین حرفات و میخونم و خاطرات و مرور میکنم... دیدمت. چندروز مونده بود 40 روزش بشه و تو توی یه عالم دیگه ای افتادی... نمیدونم چی شده ولی خیلی خواستم حرف بزنم ولی نشد یا نمیشد!! جو سنگینی بود، انگار دوتامون میترسیدیم عکس العمل طرف مقابل طوری باشه که انتظارش و نداریم... نمیدونم. شاید هرکدوم مون منتظر بودیم اون یکی سر حرف و باز کنه... نزدیکه 10 ماهه که باهات حرف نزدم... شاید هیچوقت نیای اینجا و حرفام و نخونی ولی من با حرفات زندگی میکنم... خیلی واست حرف دارم... خیلییییییییییییی
م خ ب.