سلام ... بعد اون خداحافظی که کردم بازم دوباره هم و دیدیم و خونه هم رفتیم اما نمیدونم چرا دیگه حسامون به هم فرق کرده... چقدر دور شدیم از هم... مث دو تا غریبه... گاهی اینقد حرص هم و درمیاریم که دوست دارم هرچی دهنم درمیاد و... نگم... چون تو عزیزتر از اونی که بخوام بی ادبی کنم...
قسمت ما هم همینه دیگه...
هرجایی با هم هستیم آخرش یه بحثی چیزی پیش میاد و از هم ناراحت میشیم... به همین خاطر کمتر میام پیشت... هرجا هستی بدون من بهت خوش بگذره...
راستی شاید این آخرین نوشته من باشه و مرگ خبر نمیکنه..
به حرمت این همه دلواپسی تو این همه سال، همیشه م خ ب