سلام همه کسم... میدونم باید روز تولدت غافلگیرت میکردم ولی نشد!!! ولی بعد چند روز، عجب روزی بود وقتی اومدم خونتون... دیدی آخرش شب خونتون موندم! چقد باحال بود! چقد خوشگل شده بودی نازنینم... اینقد دوست داشتم پیشت بخوابم و نازت کنم و به آرزوم برسم! ولی... لحظه لحظه حس میکردم خونه خودمون رفتیم و همه زندگیم داره بهم میرسه! خودش و خوشگل میکنه و واسم بهترین غذا رو گذاشته و خونه رو واسه دیوونه شدن آماده کرده!!! خنده هات زنده م میکرد! چقد عاشقانه نگاه میکردی! چقد با چشامون با هم حرف زدیما! قاطی کردم نه؟؟؟ وقتی میدیدم عشقم که فکر میکنم مال خودمه، پیشم نیست و مال من نیست!!!! تو بگو دیوونه نیستم که بازم امیدوارم و تو رو برای خودم میدونم؟
طنین نبض بارانی بلوغ چشمه سارانی
تو را من دوست میدارم و میدانم که میدانی