چه شبی بود و چه روزی افسوس!با شبان رازی بود...روزها شوری داشت...من گمان میکردم دوستی همچون سروی سرسبز چهار فصلش همه آراستگیست...من چه میدانستم؟هیبت باد زمستانی هست...؟