سلام ...خوبی؟ ع تو همه پیامات هست... هنوزم با این همه بی معرفتیایی که ازم دیدی بازم ع هستم؟؟؟
گفته بودی حواسم بهت نیست و تنهایی.... نه ! حواسم هست روزت بود... روزت مبارک خانوم.... سایه ت همیشه بالاسر بچه ت و زندگیت... عمرت طولانی و با برکت...
حواسم هست سال اولیه که سادات خانم نبود.. خدا رحمتش کنه... خیلی دلم گرفت عکس پروفایلت و دیدم که به تقویم گله کرده بودی...
حواسم هست که داری به سلامتی جابجا میشی... منزل نو مبارک...همیشه از جلو کوچه که رد میشم یا از جلوی درمانگاه دنبالت یا حداقل ماشینت می گردم.... م خ میگفت تو چرا بدون من رفتی خونشون و دیدی ولی من ندیدم... اون شبم گفت که بیایم خونه تون ولی نبودین... یعنی فرش نداشتین.
گفته بودی مواظبت نیستم...اینکه آیا میشه مواظبت باشم یا نه خودمم نمیدونم... من پیشت نیستم.. تو پیشم نیستی... ما کنار هم نیستیم....
تنها !!!! نمیدونم بگم آره تنهایی مث قبل من... یا بگم نه تو تنها نیستی..حتی در نبود من..... نمیدونم ...
هر جایی م خ ب
سلام.. هرچقدر سلام کنم باز جا داره... به تلافی وقتایی که تنهات گذاشتم. به تلافی وقتایی که یه سلامم آرومت می کرد و من نبودم. به جبران نبودنام، دلتنگیات، حرص دادنام، غصه خوردنات، و........ شاید هزاران سلام
خوبی؟ چه حرفیه که من میزنم؟! وقتی میدونم حالت خوب نیست، چرا میپرسم خوبی؟ ولی وایسا... من طاقت این روزات و ندارم. وقتی کاری نمیتونم کنم دارم پیر میشم... خیلی دعات کردم و میکنم که خدا کمکت کنه، صبر بهت بده، پشتت باشه ....
بازم امروز نشستم خاطرات و مرور کردم... پیامای وب و دوباره خوندم.. چقدر تلخ و شیرینه خاطرات ما !!! یه جاهایی که فحش داده بودی و اشک گفتنات و تکرار کرده بودی چقدر خندیدم ... یه جاهایی هم که از حالت گفته بودی بغض کردم، آه کشیدم و ....
این شبا تو هیأت خیلی بیادتم... دعات میکنم...
التماس میکنم که خدا مواظبت باشه.....
دوس دارم کاری کنم که بخندی، حرفی بزنم که بخندی فحش بدی خالی شی ...
دلم برای شاد بودنت ت ش
م خ ب