سلام... سرگردونم.. نمیدونم چی کنم؟
نمیدونم چی در انتظارمه؟ چه حسی؟ چه عکس العملی؟ نمیدونم خودم چطوری رفتار میکنم؟ ناراحتت میکنم یا آرومت میکنم؟
ن م ی د و ن م
دارم میرم مشهد
دعاگو هستم..................
مشهد رفتنم پر از خاطره ست... دوبار باهم بودیم...
چه خاطراتی! تلخ و شیرین...
دفعه دوم چقدر گریه کردم... نفسم بند اومد.. آب ریختی رو صورتم... دیگه رفتی......
م خ ب
27 اردیبهشت 90 یه پستی برات گذاشته بودم با عنوان گل سرخت خشک شد!!
میدونی چی کارش کردم؟ گذاشتمش لای شناسنامه م... بعد یه مدت دیدم هم خشک شده هم شناسنامه م جوهرش پخش شده... جاش موند ... هر وقت شناسنامه مو باز میکنم و میبینمش انگار همون گل سرخ رو هم میبینم...
راستی م خ ب
سلام..
هر وقت کم میآورم میگویم اصلا مهم نیست....وقتی مطالب وب و بالا پایین میکردم دیدم که این مطلب و واست نوشتم... میدونی یاد چی افتادم؟ یاد وقتایی که ازم ناراحت میشدی و میگفتی(مهم نیست)
دقیقا میفهمیدم چیز مهمی بوده که اینطور میگی!
چقدر زود دیر شد.. چقدر اشتباه که باعث دوری شد.. چقدر احساس که تبدیل به نفرت و فرار از هم شد... راستی من چی کردم با خودت و خودم؟
تو میدونی؟
خیلی میام اینجا و وقتی میبینم حرف خاصی نزدی یا اینکه دو سه کلمه نوشتی و ..... ولش کن.. شاید : مهم نیست!
سلام... چند روزه وقتی پیادت میکنه تو خیابون بالایی میبینمش... میفهمم بازم دیر رسیدم..
راستی نمیدونم چرا اینقدر میام اینجا و میرم؟ چرا ناامید نمیشم؟ اصلا دنبال چی هستم؟
من خیلی وقته تصمیم گرفتم به قبل برنگردم.. از خدا خواستم هیچوقت دیگه من و امتحان نکنه... حتی اگه تنها هم باشیم و اوج نیاز ولی خدا خودش محافظتمون کنه..
خدا کمکم کرده... شکر خدا.. دلم آرومه... الحمدلله گناهی نیست. عذاب وجدانی ندارم.... نمیدونم! چقدر بابت شما ظلم کردم؟ جوابم چی خواهد شد؟ نمیدونم واقعا؟
حلالم کنید.. حلالم کنید که نمیتونم جواب غصه ها و ناراحتیها و اشک و گریه هاتون و بدم....
برای همیشه مواظب خودتون باشین و بهترین دعاها و بالاترین خوبیهای خدا نصیبتون شه...